شفافیت یک مطالبه عمومی است/ مطالبه گری از مدیریت شهری در شاهرود وجود دارد؟
به گزارش خبرنگار شاهوار فردا، درباره مدیریت شهری شاهرود این روزها مسائل و مشکلات فراوان بیان می شود اختلاف بین شورای شهر و شهردار علنی شده و تعدادی از اعضای شورای شهر در صدد فشار آوردن بر احمدی برای استعفای وی هستند.
دلیل این امر عدم پاسخگویی شهردار به شورای شهر مطرح شده از سوی دیگر نزدیکان شهردار هم می گویند اگر ساعت ها و روزها شهردار به شورای شهر رفته و پاسخ دهد به عدم لجبازی هایی که چهار عضو شورای شهر دارند هرگز قانع نمی شود در نتیجه همین وقت را شهردار می تواند برای خدمت به مردم بگذارد بجای گذراندن در شورای شهر .
سوال اصلی اینجاست که شورای شهر دم از شفافیت مالی شهرداری می زند اما ِا خودش در این سال ها در بین مردم شفافیت را اعمال کرده است؟ پاسخ به این سوال به نظر می رسد در بین افکار عمومی است اما امروز قصد داریم درباره اهمیت شفافیت در مدیریت با یک کارشناس و صاحب نظر یعنی محمد علی باقری به گفتگو بنشینیم.
*شفافیت در حقیقت یعنی چه ؟
شفافیت به معنای بیان همه چیز نیست. درست است که مردم نامحرم نیستند اما دانستن همه چیز هم به درد کسی نمی خورد لذا شفافیت به معنای پاسخگویی یک مقوله خاص به مخاطبان خودش یعنی اگر در موضوع مالیات بر واردات محصولات از خارج کشور به گمرک سمنان مقوله شفافیت مطرح می شود جامعه هدف آن تولید کنندگان درون استان هستند که باید کاملاً شفاف بدانند که چه اتفاقاتی می خواهد رخ دهد پس اگر این اطلاع رسانی صورت گیرد حتی اگر در روزنامه ها و رسانه ها نیز مطرح نشود، شفافیت صورت گرفته است.
در حقیقت شفافیت بوق و کرنا کردن همه اطلاعات و جار زدن آن ها در جامعه نیست شفافیت یعنی اطلاعاتی که به درد گروهی مخاطب می خورد به راحتی در اختیارشان قرار گیرد حال این گروه می خواهد پنج دانشجو باشد می خواهد پنج هزار و ۵۰۰ کشاورز باشد.
*پس عدم شفافیت هم به همان جامعه مخاطب باز می گردد؟
در واقع بله؛ احساس سرخوردگی برای عدم شفافیت ابتدا به همان جامعه هدف باز می گردد که به آنها بی مهری شده مثلا همان کشاورزانی که در مثال آوردیم یا جامعه تولید کنندگان استان سمنان اما این را نیز در نظر داشته باشید که طبیعتاً بر حسب ذات انسان موارد منفی در خدمترسانی به او بیشتر در ذهنش می ماند تا موارد مثبت مثلا شما اگر بارها به بانک بروید و در اوج خلوتی کارتان را انجام دهید در خاطرتان نیست اما کافی است یکبار به بانک بروید و مثلا در شلوغی کلافه شوید، همان یکبار در ذهنتان می ماند.
شفافیت هم همینگونه است اگر ده بار برای اخذ اطلاعاتی به اداره ای مراجعه کنید و ۹ بار پاسخ بگیرید آن بار دهم که جواب شما را نداده اند در ذهن می ماند. در نتیجه باید گفت درست است که در وهله اول عدم شفافیت بر همان جامعه هدف تاثیر می گذارد اما کم کم در جامعه ریشه می دواند آن کشاورز که درباره خرید تضمینی گندم باریش شفاف سازی نشده حس سرخوردگی را با خود به خانه می آورد سپس به مزرعه و سپس به میان روستا و به همین ترتیب این حس منفی را با خود پخش می کند تا ناامیدی در همه جا پراکنده شود.
*این حس از کجا نشئات می گیرد؟
ما ایرانی ها کلا انسان هایی هستیم که به درد دل عادت داریم یعنی در نانوایی و تاکسی و دانشگاه و بانک هم سخن از گرانی و قدرت خرید و .. می شود در نتیجه این انرژی که ساطر می کنیم ممکن است گریبان همه را در جامعه ای بزرگ بگیرد. اینکه این حس از کجا نشئات می گیرد به نظر من ریشه ای روانشاسی دارد که البته در حیطه کاری بنده نیست اما می توان گفت انسان ذاتاً از عدم رسیدن به تمایلاتش دلخور می شود حال این تمایل پاسخ یک پرسش باشد یا رسیدن به مال و پولی.
*به تاثیر عدم شفافیت بر جامعه باز گردیم
بله؛ عدم شفافیت همانطور که بیان شد نخستین عامل منفی اش، بی اعتمادی است یعنی اگر یک دامدار به جهاد کشاورزی سمنان مراجعه کند و برای گرفتن پروانه دام و وام اقدام ورزد اگر به او بگویند پرونده ات گم شده و یا به طور سربسته به وی بگویند که وام شاملش نمی شود این فرد چه حسی دارد؟ کیلومتر ها از روستا به شهر آمده، کارش را رها کرده، کرایه تاکسی داده و ده ها مورد دیگر و به یکباره با یک پاسخ غیر شفاف روبرو می شود که معلوم نیست در واقع دلیل اصلی آن چیست؟
چه حسی در ذهن این مرد پیدا می شود جز اینکه مسئولان دارند چیزی را از وی مخفی می کنند؟ یا نمی خواهند به او خدمات بدهند؟ این فرد با چنین حسی وقتی از اداره بیرون می آید به چه چیزهایی فکر می کند؟ آیا کلاً نسبت به سیستم اداری کشور بدگمان نمی شود؟
پس اهمیت عدم شفافیت آنقدر زیاد است که برخی یک نه گفتن از سوی یک مسئول و یا کارشناس جزء در اداره ای باعث ایجاد بستر بی اعتمادی عده ای مردم به اصل نظام جمهوری اسلامی می شود به همین سادگی! اما نکته تعجب آور این است که مردم ما بسیار فهمیده و قانع هستند یعنی در عین حال که اگر به آنها بی محلی شود شاید ضربات روحی شدیدی بخورند و آن را به جامعه منتقل کنند، به همان نسبت اگر کار ادرای شان هم به خوبی انجام شود شکرگزار و قدردان هستند.
*این عدم اعتماد کجا خطرناک می شود؟
ببنید ابتدا باید بگویم عدم اعتماد نوعی زخم در جامعه است که باید مدتی طول درمان به آن داد یعنی به این راحتی ها درمان نمی شود شاید با یک سخن یک مسئول به همین سادگی در عرض دو ثانیه رخ دهد اما درمانش در ذهن و فکر یک شهروند مدت ها به طول می انجامد برای مثال همین هزار هزار میلیارد تومان هایی که در اخبار می نشیند شما فکر می کنید چند سال طول می کشد که یک کارگر ساده با حقوق ماهانه یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان آن را فراموش کند؟ من معتقد هستم پنج سال یا حتی ده سال … چرا که ضربه ای کاری و عمیق بر روحیه او وارد شده است.
اینجا می بایست گفت عدم شفاف سازی خطرناک است چرا که رخم ها به پیکر جامعه وارد می شود و حالا باید مدت ها برای درمان آن وقت بگذاریم و تازه اگر بتوانیم نتایج خوبی را بگیریم وگرنه باید جامعه را با همان شکل مشاهده کنیم.
*احساس سرخوردگی چه اثر مخربی دارد
حس سرخوردگی مسری است شاید خنده دار باشد ولی به واقع مسری است و سرایت می کند یعنی من این حس را به همسرم، همسرم به بچه ها، بچه ها به دوستان، دوستان به یکدیگر و همینطور در نانوایی و بغالی و بانک و تاکسی و … دیگر چه کسی می تواند جلوی ترویجش را بگیرد؟ این است که وقتی یک خبر مثلا حذف یارانه وقتی به گوش می رسد ظرف یکساعت یک جمعه را فلج می کند همه جا درباره آن صحبت می شود همه زیر لب غرولند می کنند برخی حتی عکس العمل های هیجانی بیشتری از خود بروز می دهند و کار حتی به شکستن شیشه یا درگیری هم می رسد.
نکته جالب این است که دولت ها بر همین اساس خیلی تصمیماتشان را عملی نمی کنند چرا که می ترسند برای مثال دکتر روحانی مقوله یارانه را دست نمی زند چرا که از همین برخورد های هیجانی اش می ترسد روحانی فرد باهوشی است و بسیار خوب می داند که بی اعتمادی مردم نسبت به دولت بیش از یک دهه قدمت دارد و کم کم جامعه مستعد خشمی از این همه عدم شفافیت شده که کافی است یک خبر مانند یارانه به گوشش برسد تا منفجر شود و همه را سیل ببرد. به این دلیل حتی روحانی هم می گوید با این امر کنار می آیم تا دورانم تمام شود چرا که می داند نیشتر به این زخم زدن چه می شود. همه این ها ریشه در عدم شفافیت دارد همه شان اگر با شفافیت از روز اول روبرو می شدند اصلا نیاز به این همه واهمه امروز نداشتند.
دومین اثر مخرب عدم شفافیت این است که مردم از اجتماع گرایی به فرد گرایی بدل می شوند یعنی دیگر به بانک ها اعتماد نمی کنند، پول هایشان را به سکه و طلا بدل می کنند بانک ها را خالی از سرمایه می کنند و هرچه دولت فریاد بزند که پول هایتان را به سمت تولید سوق دهید می گویند از کجا معلوم هزار میلیارد دیگر در این بانک رخ ندهد؟
*آیا این اهمیت شفافیت درک شده است ؟
من می گویم خیر؛ چرا که اصلاً شفافیت ساز و کار خاصی می طلبد که به این مسئول و آن مسئول اصلاً ربطی ندارد به تفکر و فرهنگ ما ربط دارد برای مثال وقتی شورای پنجم روی کار می آید نمی گوید که شفافیت را باید در دستور کار خود داشته باشم می نشیند با خود می اندیشید که آیا شفافیت داشته باشم یا خیر!! در حالی که این مگر اختیاری است؟ این ذات و ماهیت مشاغلی هستند که با رای گیری افراد به دست اورده اند مگر می شود شما از مردم رای بگیرید به مردم پاسخگو نباشید ؟
مگر می شود شما نماینده مردم باشید در جلساتتان مردم را دعوت نکنید و مردم و خبرنگاران حضور نیابند یکی از مسخره ترین مسائلی که شنیده ام این است که درباره حضور خبرنگاران در شورای شهر ریاست باید تصمیم بگیرد! مگر رئیس شورای شهر چکاره است که برای رای مردم تصمیم بگیرد او خودش یک رای گیرنده از مردم است مردمی که باید به انها پاسخ گو باشد.
چه دلیلی دارد که شورای شهر که خود مولود رای مردم است از مردم فاصله بگیرد ؟ حالا مردم مطالبه گری نمی کنند خود شورای شهر دیگر نباید سوء استفاده کند در دیزی باز است و …! موضوع اما به شورای پنجم هم باز نمی گردد از همان روز اول که سنگ بنای این قانون غلط در کشور گذاشته شد و شوراهای شهر داری به جای شورای شهر تشکیل شدند این موضوع اتفاق افتاد و بجای اینکه شایسته ها به شورا بیایند هرکس یک میلیارد تومان خرج کرد به شورای شهر آمد ! نتیجه اش هم همین است ! مردم نامحرم هستند.
ما تا زمانی که تفکر مان را عوض نکنیم همین گونه خواهیم بود و مدام پس رفت می کنیم.
*برای درمان عدم شفافیت چه باید کرد؟
باید شورای شهر، مسئولان، فرمانداری و دولت بستر شفافیت را مهیا کند این که صرفاً با مفسدان اقتصادی توسط دستگاه قضا و قوه قضائیه برخورد شود که شفافیت نیست شفافیت این است که اصلا نگذاریم کار به این جاها بکشد.
دولت باید مردم را غریبه نداند وقتی یک اتوبوس تصادف می کند و آمار منتشر شده در پنج خبرگزاری هیچکدام با واقعیت نمی خوانند این نشان می دهد که مسئولان دیدگاه متفاوتی درباره شفافیت دارند مثلا هلال احمر می گوید آمار را باید داد معاون استاندار می گوید خیر لازم نیست اخبار منفی را مردم بدانند! حال مردم در این بین سرگردان هستند.
لذا برای درمان این امر باید سازو کار رسمی و مشخصی را داشت که در آن ابتدا بستر شفافیت مهیا شود و سپس فرهنگ آن تا پس از آن بتوان به امر شفافیت رسید البته استانداران نیز باید مدیران غیر پاسخگو را مرخص کنند که متاسفانه این امر صورت نمی گیرد
از طرفی شورای شهر یکبار برای همیشه باید بپذیرد که مولود رای مردم است و این یعنی باید مردم در جلسات باشند کلمه باید را عمدا بیان می کنم تا اعضای شورای شهر فکر نکنند که منتی بر سر مردم می گذارند که شفاف هستند! نه این وظیفه شماست که باشید! چهمعنایی دارد مسئولی که با رای مردم به جایی می رود مردم را غریبه بداند چه معنایی دارد که جلوی کار شهرداری که دارد به مردم خدمت می کند را گرفت؟
اعضای شورای شهر دلشان برای شهرداری تنگ شده که شاهرود را به روستایی شبیه بدشت تبدیل کرده بود و با این روند که در پیش گرفته اند و لجبازی هایی که می کنند مشخص است کار شهر به همین جا هم کشیده خواهد شد و ان وقت شهر است که ضرر می کند زیرا برای احمدی شغل و کار و سمت و پست فراوان است او هرگز ضرر نمی کند و این شهرمان است که متضرر می شود.
من با احمدی اختلاف نظر هایی هم دارم مثلا در قطع درختان اما هرگز نمی توانم ببینم کسی که برای مردم کار کرده این گونه خار و ذلیل شود. از سوی دیگر کمپین های مردم برای حمایت از او پاسخ دندان شکنی به شورای شهر سیاست زده شاهرود دادند اعضای ایم کمپین ها جتی از تعداد آرای خانی هم بیشتر شدند و این پیامی واضح است